welcome my friends
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید....من اسمم زهراس به کمک دوستم نسیم این وبلاگو برای ادمای مث خودمون ...اونایی که غمگیننو خودشونو شاد جلوه میدن ساختیم... لذت ببرید ... راستی سعی کنید شاد باشید .... این وبلاگ برای همینه اگه دوست داشتید به پیجم توی اینستاهم سربزنید:zahra-1083

پيوندها
جی پی اس ردیاب ماشین
ال ای دی هدلایت زنون led
جلو پنجره زوتی

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان welcome my friends و آدرس znforever.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.










نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:






آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 2
بازدید ماه : 2
بازدید کل : 2181
تعداد مطالب : 9
تعداد نظرات : 5
تعداد آنلاین : 1

نويسندگان
zahra-je

آرشيو وبلاگ
بهمن 1394
آبان 1394


آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
جمعه 23 بهمن 1394برچسب:, :: 17:18 :: نويسنده : zahra-je

تکیه گاه کلمه بزرگیست :

پر از عشق ،❤️
 پر ار آرامش ،

 
جمعه 23 بهمن 1394برچسب:, :: 17:17 :: نويسنده : zahra-je

ون شد.

 
جمعه 23 بهمن 1394برچسب:, :: 17:15 :: نويسنده : zahra-je

دختر :عشقم عشقم من اومــدم
✴️پسر:کــجا بودی؟؟
❇️دختر :دوستم با عشقش قرار داشت رفتــه بودم پیشش تا تنــها نباشه
✴️پسر:مگه من بهـــت نگفـته بودم با دوســتات نری قرار
❇️دختر : آره ولی اون ول نمیــکرد میگفت باید بیای
✴️پسر:مگه نمی دونســتی من ناراحــت میشــم اگه بری
❇️دختر : خب چیکار کنم توأم همــش گیر میــدی
✴️پسر:به من چرا نگفــتی؟
❇️دختر : چون می ترسیـــدم نزاری برم بعدشم دوستم باهام قهر کنه
✴️پسر:دیـروز یادت رفت چقدر التمــاس می کردم
❇️دختر : وا چه التمــاسی؟؟؟
✴️پسر:بهت گفــتم دلــم برات تنگ شده می خوام ببینــمت
❇️دختر : ای وای راست میگــی اصلا هواسم نبود
✴️پسر :صبح اومــدم نشستم جلو درتون فقط دوس داشتـــم از دور هم شــده فقط یه لحظه نگات کنــم
❇️دختر : امرووززز؟؟
✴️پسر:پسره خیلی خوشگــل بود خیلی بهش حـــسودیم شد
❇️دختر : کـــدوم پسره؟چی میگی؟؟
✴️پسر:همونی ک اومد جــلو درتون سـوار ماشینـــش شدی
❇️دختر : دیــوونه اون عشـــق دوســتم بود چون خونــه‌ی ما نزدیــک بود اول اومــد دنبال من
✴️پسر:میـدونم
❇️دختر : از کجا میـــدونی؟؟
✴️پسر:دیروز وقتـی رفیقــم عکســتو بهم نشون داد گفت این عــشقه جدیدمـه باورم نشد...

 
جمعه 23 بهمن 1394برچسب:, :: 17:14 :: نويسنده : zahra-je

ﺳـﺎﻟـها ﺭﻓـﺖ ﻭ ﻫﻨﻮز...
ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﭙﺮﺳـﺪ ﺍﺯ ﻣﻦ...

 
جمعه 23 بهمن 1394برچسب:, :: 17:13 :: نويسنده : zahra-je

 
پنج شنبه 28 آبان 1394برچسب:, :: 22:48 :: نويسنده : zahra-je

اخم

من دلم گرم تو بود
تو سرت گرم دلم

 

سرد خواهد شد روزهایت بی آغوش من
بر تن کن دروغ هایی را که بافتی

 

باید قاب بگیرم حرفهایت را
همه “عکس” شدند !

 

یه خط داشت اما هفت خط بود
به همین سادگی …

 

دنیا رو می بینی ؟
حرف حرف میاره ، پول پول میاره ، خواب خواب میاره …
ولی محبت خیانت میاره !

 

اینی که من دارم می کشم ، درد بی تو بودن نیست …
تاوان با تو بودنه !

 

مشترکم بودی که در دسترس نبودی !
خاموشت کردم تا ابد …

 

گاهی به بعضیا باید بگی عزیزم اگه برام بزرگ شده بودی
فقط به خاطر خطای دیدم بود

 

هدف از آفرینش بعضی ها فقط اینه که
با بودنشون به ما ثابت میکنن که تنهایی چه نعمت بزرگیه !

 

آنقدر خوب هستم که ببخشمت … اما …
آنقدر احمق نیستم که دوباره به تو اعتماد کنم !

 
چهار شنبه 27 آبان 1394برچسب:, :: 22:8 :: نويسنده : zahra-je
در افسانه ها آمده روزی که خداوند جهان را آفرید
فرشتگان مغرب را به بارگاه خود فراخواند
و از آنها خواست تا برای پنهان کردن راز زندگی پیشنهاد بدهند
یکی از فرشتگان به پروردگار گفت: آن را در زمین مدفون کن
فرشته دیگری گفت آن را در زیر دریاها قرار بده
سومی گفت راز زندگی را در کوهها قرار بده
ولی خداوند فرمود ....
اگر من بخواهم به گفته های شما عمل کنم
فقط تعداد کمی از بندگانم قادر خواهند بود آن را بیابند
در حال که من می خواهم راز زندگی در دستر س همه بندگانم باشد
در این هنگام یکی از فرشتگان گفت فهمیدم کجا ای خدای مهربان
راز زندگی را در قلب بندگانت قرار بده
زیرا هیچکس به این فکر نمی افتد که برای پیدا کردن آن باید به قلب
و درون خودش نگاه کند و خداوند این فکر را پسندید

آرام


در میان بنی اسرائیل عابدی بود. وی را گفتند:« فلان جا درختی است و قومی آن را می پرستند» عابد خشمگین شد، برخاست و تبر بر دوش نهاد تا آن درخت را برکند. ابلیس به صورت پیری ظاهر الصلاح، بر مسیر او مجسم شد، و گفت:« ای عابد، برگرد و به عبادت خود مشغول باش!» عابد گفت:« نه، بریدن درخت اولویت دارد» مشاجره بالا گرفت و درگیر شدند.
 
عابد بر ابلیس غالب آمد و وی را بر زمین کوفت و بر سینه اش نشست. ابلیس در این میان گفت:
 
«دست بدار تا سخنی بگویم، تو که پیامبر نیستی و خدا بر این کار تو را مامور ننموده است، به خانه برگرد، تا هر روز دو دینار زیر بالش تو نهم؛ با یکی معاش کن و دیگری را انفاق نما و این بهتر و صوابتر از کندن آن درخت است»؛ عابد با خود گفت :« راست می گوید، یکی از آن به صدقه دهم و آن دیگر هم به معاش صرف کنم» و برگشت.
 
بامداد دیگر روز، دو دینار دید و بر گرفت. روز دوم دو دینار دید و برگرفت. روز سوم هیچ نبود. خشمگین شد و تبر برگرفت. باز در همان نقطه، ابلیس پیش آمد و گفت:«کجا؟» عابد گفت:«تا آن درخت برکنم»؛ گفت«دروغ است، به خدا هرگز نتوانی کند» در جنگ آمدند. ابلیس عابد را بیفکند چون گنجشکی در دست! عابد گفت: « دست بدار تا برگردم. اما بگو چرا بار اول بر تو پیروز آمدم و اینک، در چنگ تو حقیر شدم؟»
 
ابلیس گفت:« آن وقت تو برای خدا خشمگین بودی و خدا مرا مسخر تو کرد، که هرکس کار برای خدا کند، مرا بر او غلبه نباشد؛ ولی این بار برای دنیا و دینار خشمگین شدی، پس مغلوب من گشتی»


آرام

 

 
چهار شنبه 27 آبان 1394برچسب:, :: 22:5 :: نويسنده : zahra-je

چشمک
 

♦♦♦♦♦♦♦♦جوکهای خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦♦

دیشب یه پشه نیشم زد پاشدم دنبالش کردم بالاخره گوشه اطاق خفتش کردم اومدم بکشمش یهوگفت بابا ! راست میگفت من باباش بودم آخه خون من تو رگاش بود ! تا صبح تو بغل هم گریه کردیم !
 
♦♦♦♦♦♦♦♦جوکهای خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦♦

داشتیم با مامانم وسایل انباری رو مرتب میکردیم یه دفعه مامانم یه جعبه مدادرنگی ۲۴رنگ قاب فلزی رو از توو کارتون درآورد نگاش کرد و زد زیر خنده!!! گفت: میدونی این چیه؟ اینو خریده بودم هروقت معدلت ۲۰ شد بدم بهت
حیف واقعا!!! خاک تو سرت
 
♦♦♦♦♦♦♦♦جوکهای خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦♦

دقت كردین !یه مغز گردو میخوری، اندازه 3 تا مغز گردو لا دندونت گیر میکنه!
 
♦♦♦♦♦♦♦♦جوکهای خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦♦

ﺧﯿﻠﯽ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ!خعـــــــــــــلی
ﻧﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﮐﻮﻩ ﮐﻨﺪﻩ ﺑﺎﺷﻢ ! ﻧﻪ!
.
.
ﯾﻪ ﺩﻩ ؛ﺑﯿﺴﺖ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺍﯼ ﺩﺭﺱ ﺧﻮﻧﺪﻡ!
 
♦♦♦♦♦♦♦♦جوکهای خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦♦

امتحان وسیله ست، نمره دست استاده، الکی خودتو از اینترنت نندازی بشینی درس بخونی هاااا
 
 
♦♦♦♦♦♦♦♦جوکهای خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦♦

شما یادتون نمیاد یه زمان مد شده بود همه کوبلن می‌دوختن ! حتی مردها !
خدا رو شکر گذشت اون زمان
 
♦♦♦♦♦♦♦♦جوکهای خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦♦

یكی از فانتزیام اینه كه یه پیرمرد پودار تصادف كنه من برسونمش بیمارستان و نجاتش بدم اونم با بچه هاش مشكل داشته باشه تمام زندگیش به نام من بزنه و بمیره .وقتی بچه هاش منو پیدا میكنن كه پولا بگیرن همه چیز بندازم جلوشون بگم بردارید نامردها اونی كه با ارزش بود پدرتون بود
 
چهار شنبه 27 آبان 1394برچسب:, :: 22:2 :: نويسنده : zahra-je

آیا میدانید : دندان تنها بخش از بدن انسان است که ترمیم نمی شود ؟

آیا میدانید : هر چروک ایجاد شده در ابرو نتیجه ۲۰۰۰۰۰ اخم است ؟

آیا میدانید : ورزش کردن در گرما به کاهش اشتها کمک می‌کند ؟

آیا میدانید : عمر پرزهای چشایی انسان از ۷ تا ۱۰ روز است ؟

آیا میدانید : اندازه قلب هر فرد به اندازه مشت اوست ؟

آیا میدانید : قلب انسان بطور متوسط ۱۰۰ هزار بار در روز میتپد ؟

آیا میدانید : سریع ترین عضله بدن انسان زبان اوست ؟

آیا میدانید : بدن انسان پنجاه هزار کیلومتر رشته عصبی دارد ؟

آیا میدانید : تنها قسمت بدن که خون ندارد قرنیه چشم است ؟

آیا میدانید : استرس تا ۵ برابر، سیستم ایمینی بدن را پایین می آورد ؟

آیا میدانید : تـنها در طول زمانی که این جمله را می خوانید در حدود ۵۰ هزار سلول بدنتان میمیرد و سلول های جدید جایگزین آن می شود ؟

آیا میدانید : در طـول یـک ساعت قلب شما آنقدر سخت کار می کند کـه مــی تـــوانــد انرژی حمل یک جسم یک تنی به اندازه یک کیلومتر از سطح زمین را تامین کند ؟

آیا میدانید : اولین دوقلوهای آزمایشگاهی اولین بار در سال ۱۹۸۱ به دنیا آمدند ؟

آیا میدانید : اگر سلول های موجود بر روی پوست بدن انسان را به دنبال هم بچینیم، طول آن به ۴۵ مایل خواهد رسید ؟

آیا میدانید : در طول یک سال، قلب یک انسان عادی ۴۰ میلیون بار می تپد ؟

آیا میدانید : بیشتر انسانها در یک دقیقه ۲۵ مرتبه پلک می زنند و بطور میانگین هر انسان سالانه بیش از ۱۳ میلیون مرتبه پلک می زند ؟

آیا میدانید : معده شما باید هر دو هفته یکبار ماده مخاطی جدید ترشح کند در غیر اینصورت خودش را هضم خواهد کرد ؟

 

صفحه قبل 1 صفحه بعد